۸/۲۶/۱۳۸۹

تجربه یک آب معدنی!

تمام مودت خود را نثار دوستت کن ولی هیچ وقت بطو کامل به او اعتماد نکن.امام علی(ع)
ابتا عرض تعذیر و عذر تقصیر حضور امیرکبیر به سبب بکارگیری لغات محاوره ای در متن زیر, که منظورم از امیرکبیر همین امیر خودمون(سلطان وبلاگ) است و نه میرزا تقی خان امیرکبیر.
چند وقتیه که من وابوالحسن بخاطر مزه ی بد آب سمنان مجبور- ویا شایدم جوگیر- شدیم که بزنیم تو کار خوردن آب معدنی.به سبب بالارفتن سطح آگاهی جامعه,خب لاجرم ما هم فهمیدیم که یکجا خریدن ده دوازده تا باکس آب معدنی ازلحاظ اقتصادی به صرفه تر است.این بود که در خونه ی ما دو قشر مرفه و ضعیف بوجود اومد,که من وابوالحسن طبقه ی مرفه و امیر و فرشید طبقه ی ضعیف خونه رو تشکیل می دادیم.
یک شب که همگی دور هم,سر میز,با نور کم(یادzedbazy افتادم) خوردن شام رو تموم کردیم امیر به فرشید گفت:
_ فرشید نظرت چیه که امشب ما هم آب معدنی بخوریم؟
فرشید هم که مثل همیشه پایه بود.
امیر ادامه داد:
_ پس برو یه دونه آب معدنی بیار تا با هم نصف کنیم.
من و ابوالحسن هم که خیلی آدم های دست ودلبازی هستیم و از قدیم به فقرا کمک میکردیم,گفتیم بجای اینکه نفری نصف بطری آب داشته باشید,نفری یه بطری آب بردارید.آقا نمی دونید این دوتا چقدر خوشحال شده بودند,بالاخره شرایط طوری شده بود که برای یه شب امکانات قشر مرفه وضعیف با هم برابری میکرد.
فرشید که اجازه نمی داد کسی به بطری آبش دست بزنه برای اینکه از اشتباه شدن بطری ها جلوگیری کنه سریع برچسب روی بطریش رو کند و رفت دستشویی.
من و ابوالحسن وامیر با دیدن این منظره یه فکری به سرمون زد,فکر بد نکنید توی بطریش کاری نکردیم,از فرصت استفاده کردیم و یه بطری خالی رو برداشتیم و پرش کردیم ازآب سمنان و برای اینکه تابلو نشه برچسب روی بطری رو هم کندیم, و الان وقتش بود که بطری حاوی آب سمنان رو با بطری آب معدنی فرشید عوض کنیم.
فرشید شاد و خوشحال از دستشویی برگشت و شروع کرد به سر کشیدن بطری,من نمی دونم چرا فرشید تفاوت مزه ی این دو آب رو با هم نفهمید, آب سمنان رو چنان با تخیل آب معدنی سر می کشید که نگو و نپرس.
حالا که فرشید سیراب شده بود و داشت از زندگی لذت می برد رفت داخل اتاق, و امیر هم که بخاطر یه بطری آب سر رفیقش رو کلاه گذاشته بود رفت دستشویی.حالا وقتش بود که من و ابوالحسن این کار زشت رو روی بطری امیر هم انجام بدیم.
امیر وفرشید برگشتندو چهارنفری دور هم نشسته بودیم که ماجرا رو به فرشید گفتیم.بیچاره شکه شده بود و باور نمی کرد,ما سه تا کلی به فرشید خندیدیم,بالاخره بعد از مطابقت دادن برچسب های روی بطری و سایر بررسی های کارشناسانه فرشید قبول کرد و کلی به ما فحش داد و خندید.
ما سه تا هم برای اینکه به فرشید فخر بفروشیم,بطری های آب معدنی رو دستمون گرفتیم و شروع کردیم به سرکشیدن اونها.امیر که یه ذهنیتی راجع به بطری آب فرشید داشت,آب رو سر می کشید و می گفت:بچه ها این آب یه مزه ای میده,ولی خودش باور نمیکرد و دوباره از همون آب بالذتی وصف ناشدنی می نوشید.
اینجا بود که من و ابوالحسن داستان رو به امیر گفتیم و کلی به این دو نفر خندیدیم,امیر و فرشید هم که حالا کلی رکب خورده بودند دیگه هوس خوردن آب معدنی به سرشون نزد و این لذت رو جزء لذتهای حروم زندگیشون قرار دادند.
نتایج اخلاقی:
1-تمام مودت خود را نثار دوستت کن ولی هیچ وقت بطور کامل به او اعتماد نکن.
2-هیچ چیز رو صرفا بخاطر ظاهر زیبا و جلد قشنگش نپذیر, سعی کن بعد از فهمیدن حقیقت و باطن چیزها اونها رو مورد تایید قرار بدی.
3-از هر دست که بدی از همون دست میگیری.

۲۲ نظر:

  1. جواد!
    تو خجالت نمي كشي؟
    نه تو به من بگو واقعا خجالت نمي كشي؟
    تو كه اين همه نصيحت ميكني، خجالت نميكشي مسائل خصوصي دوستانه رو اينجا مطرح ميكني؟
    حالا مطرح مي كني، ديگه چرا اسم هامون رو مي نويسي!؟
    حالا با اسم مي نويسي، ديگه چرا اين قدر آبرومون رو مي بري؟
    من همه چيز اين داستان رو تكذيب مي كنم.
    آخه اون روزي كه ما آب معدني گرفتيم، من دستشويي نرفتم!
    اصلا ما آب معدني نگرفتيم!
    اصلا ما ...

    اين طوريه؟
    پس منتظر باش.
    من د---- ----- ميكنم.

    پاسخحذف
  2. نتيجه اخلاقي داستان:
    1-هيچ وقت خونه محمد جواد اينا نريم.
    2-اگر اين اشتباه رو كرديم هرگز پشت بهشون نكنيم و دستشويي شون هم نريم.
    3-اگر مجبور شديم و اين اشتباه رو كرديم همه ي وسايلمون رو هم با خودمون توي دستشويي ببريم.
    4-چه خونشون بريد يانريد در هر صورت اون ها زهر خودشون رو مي ريزن، پس بهتره هر چه زودتر اين موجودات رو از صفحه روزگار محو كنيم.

    پاسخحذف
  3. وای وای عالی بود عمو، روزم رو شاد کردی... و واقعا خوب نوشته بودی...

    فقط نتیجه 3 از کجای داستان آمد؟
    مدت رو هم اونجوری نمی نویسن

    @فرشید: داستان رو واسه مامانم هم خوندم!

    پاسخحذف
  4. محمدجواد۲۸/۸/۸۹ ۱۱:۳۴

    سلام به همگی,
    مانی عزیزم نتیجه3 از اینجای داستان منتج(نتیجه)میشه,امیر که در توطئه علیه فرشید دست داشت,طولی نکشید که خودش گرفتار این توطئه شد.
    خداکنه همیشه شاد باشید.

    پاسخحذف
  5. یک سوال دیگه، اگه به دوستا نمیشه کامل اعتماد کرد آیا به برادرا میشه ؟

    پاسخحذف
  6. من مخالفم مسائل خانوادگی بیاد تو وبلاگ.اگه هم می
    نویسیدغیر مستقیم باشه.

    پاسخحذف
  7. مگه بچه های یه خونه خانواده هستن؟

    پاسخحذف
  8. محمدجواد۲۹/۸/۸۹ ۱۷:۰۱

    از:محمدجواد
    به:مانی
    نظر من اینه که هر آدمی دارای شهوته که البته این شهوت از هر جنسی میتونه باشه مثلا شهوت ثروت,قدرت,جنسی و... و این میل درونی میتونه آدم رو به سمتی بکشونه که منافع خودش رو مقدم بر منافع هر شخص دیگری حتی برادر بدونه.
    از:محمدجواد
    به:رضا
    من تو درس تنظیم خانواده یاد گرفتم که همه ی کسانی که زیر یک سقف زندگی میکنند یک خانوار رو تشکیل میدهند,و اگر اعضای خانوار با هم نسبت فامیلی داشته باشند خانواده نامیده میشوند.

    پاسخحذف
  9. سلام جواد جون خیلی خوب بود. خیلی خوب قصه رو تعریف کردی.
    ولی من همین جا اعلام می کنم هنوز جنگ بین قشر مستضعف و مرفه وجود دارد. من و فرشید مارکسیسم را به خانه می آوریم.

    پاسخحذف
  10. من به شما دوستان مارکسیسم افتخار می کنم وامید من به شمادبستانی ها، ببخشید مارکسیست هااست.

    پاسخحذف
  11. شاید از خانواده ام نزدیکتر باشند.به نظر من ما همه یه خانواده ایم.خانواده فیزیک 87

    پاسخحذف
  12. جواد نمی دونم نتیجه 2 رو از کجا گرفتی!
    آخه ما که آب معدنی رو فقط واسه مزش نمی خرریم که،واسه کلیه هامون میخوریم!

    به مانی: مانی جون، تو دیگه نمی خواد غلط املایی بگیری. اونی که جواد نوشته "مودت" نه "مدت"(زمان)

    پاسخحذف
  13. محمدجواد۱/۹/۸۹ ۱۰:۲۱

    از محمدجواد به فرشید:سلام
    دوست خوبم ببخشید که یه کم طولانی نوشتم,لطفا با دقت بخون:
    من قبول دارم که هدف از خوردن آب معدنی برای ما ویا بهتر بگم برای تو صرفا مزه ی آب نیست و هدف اصلی سلامتی کلیه هاست,من این رو میپذیرم.
    اما تو با دیدن ظاهر بطری آب معدنی به آب داخلش اعتماد کردی هرچند که آب داخل بطری از نوع معدنی نبود.
    حرف من اینه که باید یخاطر کیفیت خود آب,یک آب را معدنی نامید نه صرفا بخاطر بطری ای که آب داخلش قرار داره.

    پاسخحذف
  14. الکی توجیه نکن!
    عصمت ما رو بردی زیر سوًال، توجیه هم می کنی؟
    یه خورده هم خجالت بکش!

    پاسخحذف
  15. عالییییییییییییی بود
    واقعا قشنگ نوشته بودی انقدر تو سایتخندیدم که همه نگام می کردن :)):))
    لطفا قسمتای شاد و آبرو برانه رو بیشتر کنید :)

    پاسخحذف
  16. چطوره این بار کمی خانم ها را نقد کنیم؟!

    پاسخحذف
  17. نقد را عمومی تر کنیم، و به جنسیت اهمیت ندیم، این بهتر است...

    پاسخحذف
  18. KHEILI POSTE KHANDEDARI BOOD MANAM KHOSHAM OOMAD ...KHEILI KHANDIDAM AZ NEVISANDE POSTAM MAMNOONAM :)

    پاسخحذف
  19. مانی این شوخی بود، نکنه فرق شوخی و جدی رو یادت رفته؟ امتحان معروف بهروز:
    مانی ده.....یس!
    این شوخی بود
    مانی ده.....یس!
    این جدی بود

    پاسخحذف
  20. جواد، ازت تشکر کرده، حداقل یک خواهش میکنم بهش بگو...

    پاسخحذف
  21. محمدجواد۱۳/۹/۸۹ ۱۱:۵۲

    خواهش میکنم,
    ممنون از همگی مخصوصا ناشناس عزیز.

    پاسخحذف
  22. امان از دستت ای جواد!

    پاسخحذف