۹/۱۰/۱۳۸۹

FINDING zorro

همیشه پای یک ظن در میان است !

اپیزود دوم

اف5: ببین شمشیرش هم هست؟ ..... اف3: نه ولی یه چیزایی دیگه ای هست ..... وایستا در کوپه رو ببندم کسی نیاد.

یک دفتر خاطرات، یک آینه با طرح دی جی مون، یک خودکار که مارکش را یادم نیست و یک مجله همشهری جوان تمام دست آورد 6 دقیقه اکتشاف ما در ساک زورو بود.

اف5: ببین توی دفتر خاطراتش شماره موبایلش نیست ..... اف1: مگه نمی بینی قفل داره ..... اف3: فکر می کنید رمزش چی باشه؟ ..... اف2: تابلو دیگه 110 ..... اف1: ..shit..نه این نیست ..... اف4: 666 رو امتحان کن ..... بی خیال ..... اف2: یه مرد خدا که از این شماره ها رو پسوردش نمی کنه ..... اف4: کی گفته مرده؟ مگه نمی بینی دفتر خاطرات و آینه ی بچه گونه داره ..... این هم نیست. مگه یه مرد نمی تونه خاطره بنویسه؟ ..... اف5: همیشه شخصیت های بزرگ مرد بودن، اسپایدر من، بت من و خیلی های دیگه که من یادم نیست ..... اف1: wolf man! ..... مگه میشه زن ها شخصیت های بزرگ نداشته باشن ..... اف5: غیر مادام کوری یه مثال بزن ..... سکوت مطلق. فقط صدای چند دختر از کوپه کناری می آمد که زورکی می خندیدند. با این که خوب نمی شناختمش گفتم: سیمون دوبوآور ..... اف1: زنه سارتر؟ ..... نمی شد نگی زن سارتره ..... اف3: دختر مادام کوری! ..... اف4: همیشه پای یک زن در میونه ..... حیف جیب بغلش باز نشد، شاید یه چیزایی اون جا پیدا می شد ..... اف1: چقدر این جا گرمه، پنجره رو باز می کنی اف2 ..... اف1: چی شده، کجا رو نگاه می کنی؟

Caps lock + f1 + f2 + f3 + f4 + f5 : oh shit!

یکی اون پرده رو بکشه !

8:29 pm

خوب شد راه افتادیم.

پی نوشت : جمله ی تیتر را از سایت ارمیا کش رفتم. امیر جان ممنون بابت تغییر!


۱۹ نظر:

  1. خب، من یک چیز رو نمیدونم، این که سر انجام یک داستانی که قسمت قسمت نوشته بشه و در هر قسمت نقد بشه و این نقد ها روی نویسنده و قسمت های بعدی اثر بذاره چی میشه؟!
    اول این که این داستان در همون قسمت اول نشان داد و در قسمت دوم ثابت کرد که ساختار ظهن من، نه تنها حافظم، کاملا" تصویری هست، چون هرچه کردم با این اف ها کنار بیام و بفهمم کی چی گفته و چه شخصییتی داره دیدم نمیتونم و یادم میره، واسه همین یک کاغذ برداشتم ۵ تا قسمتش کردم و شروع کردم نوشتن حرف های هر کس در قسمت خودش، و به سیمون دبووار رسیده بودم که تازه فهمیدم راز این caps lock و این پیچیدگی چیه ( از نویسنده برای خنگی این خواننده حقیر ازر میخوام)، پس پشت کاغذ رو شش قسمت کردم و دوباره از اول نوشتم، کمکم شخصییت ها دستم اومدن، کمی روان شناسی کردمشون و به کشف تشابهات پرداختم....
    -------------
    به اف۵: نمیدونم شوخی میکنی یا جدی میگی( احتمالا" شوخی میکنی) ، در هر حال این دیدگاه که آدم های بزرگ همیشه مرد بودن یک ایرادی بهش وارده، بهتره شاید بگیم آدم های مشهور! بین مرد ها و زن ها و ساختار ذهنی شون تفاوت ها و تمایزات ای هست که باعث میشه مرد ها تو مقوله مشهور شدن بهتر عمل کنن، و این دال بر برتری شون نیست، فقط شاید چون میتونن خودشون رو از پرداختن به چندین مساله رها کنند پس به طور متوسط تونستن در پرداختن به یک مساله سرامد بقیه بشن...
    به اف۱: یک وقت فکر نکنی از کون فیل افتادی، همیشه یادت باشه، هیچ گهی نیستی... 

    پاسخحذف
  2. دمت گرم مانی جان که با دقت می خونی. راستش من یه سری تصاویر تو ذهنم دارم که می خوام توی داستان (حالا تا هر چقدر قسمت که طول بکشه) جا بدم. وقتی نقدم می کنی من فاصله بین اون تصویر ها یا حتی شاید بعضی از تصویر ها رو میدم یا ایجاد می کنم و با این تغییر و ساختن تصاویر کمی بزرگ تر میشم.
    راستش نمی دونم از caps lock چه چیزهایی برداشت کردی ولی یه جورهایی اون منم.

    پاسخحذف
  3. بله این رو فهمیدم که تویی....
    ولی از جوابت سر در نیاوردم، فردا دوباره میخونمش...

    پاسخحذف
  4. رضا جون گشاد بازی رو بزار کنار بعدی رو بنویس دیگه....

    پاسخحذف
  5. در مورد caps lock بذار یکی دو تا پست بعد توضیح بدم اما در مورد این که مرد ها مشهور ترند نه بزرگ تر باید یه کم فکر کنم، شاید بچه ها هم نظر بدند بعدش منم نظرمو بگم.
    این هفته امتحان الکترو هفته بعد کوانتوم! پست های زورو را برای جلوگیری از مشروطی فعلا تعطیل کنم بهتره.

    پاسخحذف
  6. دمت گرم همیشه آپی؟
    شاید یه پست تو وبلاگ خودم بذارم داره کم کم بی استفاده میشه.

    پاسخحذف
  7. ما اینیم دیگه!
    اتفاقا" استفاده داره، هی یک سری دختر میان باهات تیک میزنن که وبلاگشون رو لینک کنی :)

    پاسخحذف
  8. ما هم اینیم دیگه!
    بابا بنده خدا اشتباهی گرفته بود.

    پاسخحذف
  9. بابا شما ترکوندین!
    یه آخر هفته سر نزدم، یه اومدم دیدم یه پست و 9 تا نظر!
    منم اول متوجه منظورت از caps lock نشده بودم. (شرمنده)

    @مانی: "عذر" نه "ازر"

    پاسخحذف
  10. به مانی: تو توهمی.

    پاسخحذف
  11. به اف ۱: این رو دیگران به آدم میگن، خود آدم متوجهش نمیشه...
    به فرشید: متشکرم...

    پاسخحذف
  12. جالب بود!!!

    پاسخحذف
  13. اینجا چرا این جوری شده؟

    پاسخحذف
  14. راستی فرشید و مانی جان خواهش می کنم.

    پاسخحذف
  15. محمدجواد۱۴/۹/۸۹ ۱۵:۱۱

    رضا منم مثل همه وقتی پست های تو رو میخونم تا یه مدت مدیدی گاوگیجه میگیرم و هنگ میکنم,تصمیم گرفتم از این به بعد قبل از خوندن کوانتوم اول پست های تو رو بخونم تا ذهنم کوانتوم رو بهتر درک کنه,یا شاید هم اول باید کوانتوم بخونم و بعد پست های تو رو که شاید اینجوری پست های تو رو راحت تر تجزیه تحلیل کنم.
    مانی "ذهن" نه "ظهن"

    پاسخحذف
  16. محمد جواد نمی دونم تشکر کنم یا نه؟
    شاید بعدا یه تفسیر از پست هامو بنویسم: تفسیر الرضا!

    پاسخحذف
  17. محمدجواد۱۵/۹/۸۹ ۱۳:۰۹

    آره آره تشکر کن!زودباش!

    پاسخحذف
  18. شاید باور نکنی اما متشکرم!

    پاسخحذف