۷/۱۸/۱۳۸۹

یه ترم با قمی نژاد

ماه اول: همه چیز خوب و راحت به نظر می رسه ، بچه ها تو کلاس تزهای فلسفی می دن
ماه دوم: دو تا سوال هست که هیچ کس نمیتونه حلشون کنه
ماه سوم: همه تو شهمیرزادیم ، چقدر خوش می گذره
ماه چهارم: کتابها حجیم به نظر می رسن، ولشون کن تو فرجه وقت دارم جزوه رو بخونم
شب امتحان: ساعت 3 صبحه ، زیر سبد بسکتبال داره بحث ای علمی می شه
صبح امتحان:
پسرها حال ندارن به هم سلام بدن، چشم ها همه خون آلود، فرشید داره می خنده
دخترها اصلا دیده نمی شن ، نمی دونم چرا امروز دوست دارن خودشونو قایم کنن!!!
سر جلسه: یه برگه ، یه سوال ، 60 قسمت ، 40 دقیقه ، 12 نمره
محمدرضا داره پاسخ نامه ی سوم رو می گیره
بعضی ها بعد ازینکه نمرهاشونو جمع کردن پا می شن میرن ، بعضی ها هم سعی می کنن چندتا سوال دیگه رو هم جواب بدن
نمره ها اعلام شده: بچه ها چپ چپ به استاد نگاه می کنن ، انگار دارن زیر لب یه چیزهایی می گن.


۵ نظر:

  1. زیر لب بچه ها فقط دعا می کنند! در حق پدر و مادر استاد

    پاسخحذف
  2. نقل مجالس بچه ها بعد از آمدن نمره: ای ........ هایزنبرگ.

    پاسخحذف
  3. لطفا" از ترکیب نقطه و حروف استفاده کنید که بفهمم این سانسوری ها تون رو!!!!

    پاسخحذف
  4. akbar jan in dafe kheili khoob neveshti.

    پاسخحذف
  5. البته استادش فرقی نمی کنه ما همه درسامون اینطوری پیش می ره:)

    پاسخحذف